mohajerha.com - مشاهدات و خاطرات یک مهاجر کانادا | {نمی دانم جايی برای شکوه هست از اين تجربه خود خواسته، که نيست البته، اما جای درد دل که هست}

Example domain paragraphs

این هم از سال 1390 که با همه دیوانگی هایی که در عالم اتفاق افتاد دست آخر رسید به آخر. نوروز اما همچنان بعد از هزاران سال با سرفرازی همراه با رسیدن بهار به دیدن همه ایرانیان میاد، حتی اگه مثل الآن که هوای ونکوور برفی است، زمین سفید باشه. پنجمین سال در کانادا هم با این نوروز به پایان میرسه و سالی جدید شروع میشه همراه با امید.

حال و هوای نوروز در این سوی جهان هم به چشم میاد، از پیام نخست وزیر کانادا که فرارسیدن نوروز رو با لهجه انگلیسی اما به زبان فارسی شادباش میگه، تا بازار های نوروزی که در گوشه و کنار برپا میشن، و ایرانیانی که در فروشگاه های ایرانی برای خرید سمنو و ماهی سفید صف بسته اند، و جالبتر از همه این گلفروش ویتنامی محله که نبض بازار رو در دست داره و در این ایام سبزه هفت سین درست میکنه برای فروش به ایرانیانی که بر تعداد اونها هر روز افزوده میشه. ادامه خواندن خوش به حال روزگار، نرم نرمک میرسد اینک بهار ←

اینکه اینقدر تاخیر شد در انتشار بخش سوم این سفرنامه بسیار مهم، ناشی از دشواری برگردان مطالب بود و بس. ابن کلوچه علی الظاهر تقریرات خویش را بر روی نوعی پوست نگارده که اصل آن در حال حاضر در موزه شهر آتلانتیس نگهداری میشود و دستیابی به آن چندان آسان نیست. سایر کپی هایی هم که از این دست نوشته ها تهیه شده در مواردی خیلی خوانا نیستند و به همین جهت کار مرتب سازی آنها با کندی همراه است. خواننده گان بر ما ببخشایند.