فکر کنم بعد از حدود چهار ماه از شروع یک وبلاگ دیگه م (و خیلی قبلترش هم نوشتن مهدی یجای دیگه) و همینطور دو هفته داون بودن پیاپی دو برنامهنویس، بهتره اینجا هم در مورد وضعیت دو برنامهنویس حرفهام رو تکرار کنم:
بالاخره تصمیم گرفتم دو برنامهنویس رو همونجوری که بود، بذارم باشه و اینجا از اول شروع کنم. چون میدونم آدمی که وارد دو برنامهنویس میشه، با توجه به نوشتههای پرطرفدارش مثل یه آموزش در مورد IDM، دنبال چی میگرده و عوض کردن ذهنیت آدمها کار آسونی نیست. برای همین دو برنامهنویس رو به عنوان یه خاطرهی خوب از زمانی که بچهتر بودیم نگه میداریم ولی به نظر میرسه ادامه دادنش، ادامه دادن تناقضهایی باشه که اون موقع داشتیم. چیزی که یادمه اینه که یک پزشک بزرگترین محرک شروع دو برنامهنویس بود (اسمش هم نشانهای از ا
فکر کنم حرف دیگهای باقی نمونده باشه. شاید (اگر پیشرفت دیگهای نداشت وبسایتمون) استاتیکش کنیم که دردسرهای کمتری داشته باشه.